هرروز که میگذره، بیشتر میفهمم که قبلا چقدر نادون بودم، حتی الانم خیلی چیزا رو نمیدونم، خیلی چیزها مونده که باید کم کم یاد بگیرم. ولی امسال چیزهای خوبی فهمیدم که دونستنش برا شما شاید خالی از لطف نباشه.
هر آدمیکه چند روز با تو مهربون بود، اسمش دوست نیست، شاید خیلی طول بکشه ولی بالاخره وقتی که توی موقعیت بدی هستی، یا ترکت میکنه و میره، یا یه ضربه میزنه و میره، این آدما فقط باعث شدن که من دیرتر اعتماد کنم.
میدونی چیه؟ یه سری آدمها ظرفیت جنس مخالف ندارن، یعنی به شدت جوگیر میشن وقتی رل میزنن، یه جوری که پاک فکر و ذهنشون مشغول میشه و تو نمیتونی هیچ حرفی بهش بزنی، چون همش در حال رویا پردازی برای پسریه که تازه دو هفته اس که باهاش آشنا شده و اصلا بهت گوش نمیده. رفتارشون عوض میشه و تو با خودت میگی که چرا دیگه من این آدمو نمیشناسم(البته بعضیا هم اینطور نیستن، گفتم یه سریا). و شایدم با خودت بگی کاش این اصلا رل نمیزد.
برای دونستن چیزهای جدید باید نادون باشی، چون اگر فکر کنی که همه چیز رو میدونی و سرشاری، پس جایی برای دانستههای جدید وجود نداره.
زمان همه چیز رو معلوم میکنه، اگه میخوای بدونی حقیقت چیه باید خیلی صبور باشی. همون طور که آدما هم با گذشت زمون حقیقت درونشون مشخص میشه.
غمها، ناراحتیها و تمام مشکلات زندگی، پلی برای رشد تو هستن، اگر این چیزها نباشن، تو تمام عمرت رو در جا میزنی. هر چی بیشتر تجربه کنی، بیشتر درک میکنی، بیشتر احتیاط میکنی، راههای بیشتری هم یاد میگیری و حتی لذت بیشتری هم زندگیت میبری. برای بزرگ شدن نیاز به ریسک هست، نیاز به اشتباه هست، نیاز به تغییر هست. اگه هرروز ما پر از تجربههای جدید باشه، شاید حسرت خوردن تو زندگی کمرنگ تر بشه، پس روزهاتو پر از تجربههای جدید کن.
به جای بحث کردن با آدمهای احمق به حماقتشون بخند. چون اون فرد اونقدر احمقه که تو حتی خودتو بکشی ام نمیتونی چیزی رو بهش بفهمونی که اون نمیخواد بدونه.
دیگه اینکه زندگی کوتاهه ما به دنیا اومدیم که قیمت پیدا کنیم(این جمله مال یه نفر بود که اسمش یادم نیس) و به جایی برگردیم که متعلق به اون جاییم. غصه خوردن، سرزنش کردن، حسادت، تنفر و انتقام هیچ ارزشی ندارند و مانعی هستن تا جلوی راه مارو بگیرن. پس سعی کنیم راحت تر از کنارشون عبور کنیم.
یه چیز دیگه، من تا مدتها کنار دوستام بیشتر از کنار خونوادم لذت میبردم، یعنی ترجیح میدادم با دوستام برم بیرون تا اینکه با خونوادم. اما الان که یه سریا از دوستام از چشمم افتادن و واقعیتشون برام معلوم شده و تعداد دوستای واقعیم اونقدر محدود شده که به دو یا به زور به سه نفر میرسه، فهمیدم خونواده ام با تمام مشکلاتش، با ارزش ترین و حقیقی ترین چیزیه که دارم. امضا: پریسا
پیرو پست قبل:)
دعوت میکنم از همتون چون تعدادتون خیلی زیاده و همتونم رفیقای خوبمید:) مشارکت کنید رفقا:*
ممنونم از آیدا جانم که اول از همه شرکت کرد:)
شرکت کنندهها تا الان: اردیبهشت